یک آدم خوبی 15 ساله در زندگی من هست. که من هر وقت بهش فکر میکنم میبینم تمام مسائل شرعیات اخلاقیات عرفیات رو رعایت میکنه. من 40 سالمه و ایشون 60 سالشه. هم روحانی است. هم همه ی نمازهایش رو در مسجد میخونه. هم به همه همسایه هایش کمک میکنه. هم برای کل همسایه ها در کوچه نون میگیره صبح ها. هم اینجور که من فهمیدم از املاک های محل. هر کسی که نیازمنده براشون پول جمع میکنه روغن و برنج و شکر و خوراکی ها میبره همه ی نماز هاش رو در مساجد میخونه و نماز جمعه همیشه شرکت میکنه. و با مردم ارتباط میگیره. حدیث میخونه پرینت میگیره به مردم هدیه میده و منتشر کننده محاسن کلام اولیائ خداست و پای مشکلات درد دل های مردم میشینه و بهشون کمک میکنه مشکلاتشون رو حل کنن. توی این دوره زمونه که ادم ها توی مشکلات خودشون موندن. مشکلات دیگران شنیدن ظرفیت میخواد چه برسه به پیگیری دونه دونه ی اونها و حل کردنشون گاهی فک میکنم این آدم کاش هزار سال عمر میکرد. فک میکنم مرگ برای همه پایان یک زندگی بی برنامه است. ولی برای بعضی حیفه. این همه آدم یکی اینقدر خوب و کارآمد و حیف که مرگ سراغ چنین آدم هایی بیاد. خیلی ها رو میشناسم وقت نمیکنن برای بچه هاشون وقت بزارن. ایشون توی مسجد یک بچه میبینه باهاش صحبت میکنه. و تاثیر میزاره.