معجزه یعنی چه
معجزه یعنی چه.1
پدیدهای عجیب؟
نه…
معجزه یعنی اینکه عجز خود را به خودمان نشان دهد.
آیا برای آشکار کردن ناتوانی ما و قدرت بیپایان خدا، نیاز است او خود را به رخ بکشد؟
آیا نمیدانی که هر آنچه آفریده، اشک در چشمان ما جاری میکند؟
کوه، غرور ما را پوک و خُرد نمیسازد؟
«لَرَأَیتَهُ خاشِعًا مُتَصَدِّعًا» در هر دم بر قلب ما جاری نیست؟
آیا هر لحظه دل ما از خشوع، با دیدن هر پدیدهای نمیتواند از شگفتی بترکد؟
پس چه سنگیندلیم ما،
که این همه شگفتی، در چشممان معجزه نمیشود…
یک شعر:
کلمات و حروف خود معجزهاند.
صحبتکردن، شنیدن، دیدن، اندیشیدن—همه معجزهاند.
نوشتن، موسیقی، قصههای نو، عشق مادر—همه معجزهاند.
و تمامی اسمای عظیم او…
و کلُّ أسمائک العظیم...
اما انی أسألُکَ بعَظَمَتِک...
و اما لحظهای بعد، باز...
کلُّ أسمائک العظیم.
همه چیز اسم خداست
و همه چیز معجزه است.و عظیم و عظیم تر جایی میرسد که بی معنی میشود. دربرابر هیچ ناچیز ما.
division by zero