درباره ی مهندسی فرهنگی. وقتی یک آهنگ رپ گوش میدم. و به خودم تلقین میکنم که کاری نداشته باش که کپی کاری از یک خواننده یا سبک یک یا چند آهنگساز خارجی است. به این فکر میکنم خدایا چرا باید یک قشر بیکار الاف درس نخون کتاب نخون که فاصله دارن با قرآن و کتاب و درس و حوزه و دانشگاه بشن الگو دهنده به جوان حرص میخورم وقتی میبینم که افکار پوسیده ی یک آدم ناامید غیر توحیدی غیر موحد داره کپی میشه توی ذهن جوان های ما. وقتی میبینم که ابزار اصلی یعنی هنر فیلم و سینما دست کسانی است که مثل رامبد جوان و مهران مدیری و مهران غفوریان غصه میخورم. این همه دانشمند این همه آدم های صاحب تفکر و اهل قلم. دست شون خالی است از هنر. تا کی باید صبر کنیم که انسان های چند بعدی ذووجوه اهل فکر و قلم و هنر و سینما به میدان بیان. با کدوم برنامه ریزی و مقدمه سازی میتونیم توقع چنین معجزه ای رو با کثرت بالا داشته باشیم و با کیفیت خوب؟