داستان های ورود بچه جدید و خواب مامان
داستان های ورود بچه جدید و خواب مامان .ماما می گه وقتی بچه خوابه شمام بخواب برای شیر کافی خواب آرامش مایعات.گوشی رو برمی دارم با مامانم صحبت می کنم می گم وقت کم میارم می گه بچه خوابه غذات و بذار به کارا برس.بهذمشاور می گم حالم خوب نیست می گه فعالیت های که دوست داری چند مورد تعریف کن برای خودت وقت شخصی بذار موقع خواب بچه به خودت برس.حالا تازه اینا مال وقتیه که بچه قبلی در کار نباشه می گی بچه حالش خوب نیست می گن یه وقت اختصاصی برای هر بچه بذار موقع خوب نوزاد با هم کتاب بخونید بازی کنید و این حرفها ادامه داره ...🤪