با هر قاعده ای نبود
با هر قاعده ای نبود.
ویدئویی دیدم از یک کارافرینی که با کراوات داشت برای یک سری آدم جویای مدیریت و علم مدیریت از ایران و رهبری دفاع میکرد.
گفت با هر قاعده ای... من بهم برخورد متن زیر رو نوشتم.
اول خودش شناخت بعد روش شناخت رو. بعد از شناختن شناخت. رفت سراغ اشرف مخلوقات. انسان رو شناخت. بعدش که انسان شناخت خدا رو شناخت. بعدش که خدا رو شناخت حق باطل علی و شناخت. بعدش خط انبیا و امامان و وصایا شون رو شناخت و بعدش کل تجربیات و کل زندگی و سبک زندگی اونا رو شناخت. بعدش پیاده کرد. بعدش که پیاده کرد موفقیت ها شروع شد. تمام سلول های مغز که شد توحید نتیجه میشه تصمیم درست. ما مشکل مون اینه که تمام سلول های توحیدی نیست. اصول ذهنی مون هم قرآنی و الهی و بر اساس سنت های الهی و سنت زندگی پیامبران و امامان نیست. جاهلیم و از اینکه نسبت به تمام اصول توحیدی جاهلیم خوشحالیم. خوشحالیم یعنی غمگین نیستیم از اینکه نمیدونیم و تلاش نمیکنیم که بریم مطالعه کنیم قرآن و خودمونو اهل بیت رو. تنبلیم. تلاش میکنیم ولی بیهوده. در مسیر غیر درست. دویست سال دیگه میفهمیم که مدیریت خامنه ای در تمام رشته های مدیریت جهان تدریس شد. شاید هم هیچ وقت نفهمیم. چون توی زمانش بودیم و نفهمیدیم. پس هیچ وقت نمیفهمیم